Pande tarikh TV-20130929
http://www.chebayadkard.com/youvimmain.php?code=lBdTQwl6tGw&selectid=655
Faghat sedaa baraaye IRAN:
http://www.chebayadkard.com/soundplay.php?code= » »&selectid= »560
Pande tarikh TV-20130929
http://www.chebayadkard.com/youvimmain.php?code=lBdTQwl6tGw&selectid=655
Faghat sedaa baraaye IRAN:
http://www.chebayadkard.com/soundplay.php?code= » »&selectid= »560
از آرشیو خبرگزاری باشگاه خبرنگاران: سفر چند روزه رئیس جمهور به همراه وزیرخارجه و چند مقام دیگر کشورمان به نیویورک به پایان رسید و در این میان فعال بودن دیپلماسی ظریف بیش از پیش به چشم می آید.
مسئولیت تاریخی هواداران مجاهدین برای جلوگیری از ادامه کشتار و نسل کشی کمپ لیبرتی
سعید جمالی
در این نوشته خطابم بیشتر متوجه هواداران جریان وابسته به آقای رجوی است، خوب است که دقیقاً روشن باشد در این مقطع زمانی و در تکرار کشتارها از چه چیزی پشتیبانی میکنند و با عواقب کارشان بقدر کافی آشنا شوند.
ضروری است که به پیام اخیر آقای رجوی با دقت گوش کنید، چند نکته برجسته آنرا بشرح زیر می توان خلاصه کرد:
ـ پیامی است بسیار مغشوش چه در فرم و چه در محتوا، تلاش زیادی شده که با انواع تزئینات آنرا قابل « اکل » نمایند و در عین حال هدف اصلی که تاکید بر نگه داشتن افراد در عراق است را به اشکال گوناگون چه از زبان خود و چه از زبان دیگران مورد تاکید قرار می دهد.
ـ علت اغتشاش در پیام چیزی جز دروغگویی نیست که از فرط آن به داستانسرائی نیز کشیده میشود. وی تلاش میکند تا وانمود نماید که در اشرف و در کنار سایر نفرات بوده و سپس موفق به فرار و گریز از دست رژیم شده که دروغ محض است. بی شک وی بخاطر فرار در زمان تهاجم آمریکائیها در سال 2003 و جبران مافات چنین دروغی را سر هم مینماید. شاید برای کسانی که در اشرف و عراق و در این تشکیلات نبوده اند فهم تناقضات گفتار و داستانسرائیها خیلی آشکار نباشد اما حتی با دقت روی جملات و کل داستانسرائی می توان به آنها پی برد…. در ادامه نیز بخاطر خالی نبودن عریضه تلاش میکند جریان بهم پیوستن دو گروه از افراد را یک شاهکار نظامی جلوه دهد (لطفا فقط متن پیام را گوش کنید). آنگاه باز بدون اشاره به مقدمات و علت و فراهم کردن زمینه های این کشتار و از کمرکش واقعه اشاره می کند که چگونه خود و بانو شخصا توانسته اند جان 42 نفر باقیمانده را حفظ نمایند تا به این ترتیب از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند و اصلا به آن اشاره ای نکند. در فیلم های هالیوودی و در چنین صحنه هایی لااقل قهرمان داستان به تنهائی وارد صحنه شده و با اقدامات محیر العقول جان افراد را نجات میدهد اما در اینجا همه چیز با کنترل از راه دور و از پاریس عروس شهرهای جهان هدایت و فرماندهی میشود.
قصد بازخوانی داستانسرائی انجام شده را ندارم اما این توهینی بزرگ به اذهان آن دسته از هوادارانی است که وی فکر میکند می تواند با این حرفها ذهن آنان را همچون تمامی این سالها پر نماید. خوب است قدری بخود آئید….
ـ به اصل قضیه بازگردیم: همانطور که اشاره شد چه در این پیام و چه در سایر فعالیتهایی که صورت میگیرد تمام تلاش برای نگهداری افراد در عراق است. اگر چه اصلا تمایلی به بر زبان آوردن این جمله ندارم اما بگذارید اصل حرف را بزنم: تمام تلاش در جهت به کشتن دادن افراد باقیمانده و اجرای سیاست نسل کشی نفرات تشکیلات است تا پای هیچکدام به جهان خارج باز نشود…. به علت آن اشاره خواهم کرد اما خوب است کسانی که این سیاست حمایت میکنند بدانند که از چه چیزی حمایت میکنند.
نگاهی به سابقه خط مشی کشته شدن و به کشتن دادن:
ـ یکی از اعتراضاتی که در سال 60 به خط مشی در پیش گرفته شده میشد این بود که بعلت عدم آمادگی تشکیلات و هواداران، آنها عملا به دم تیغ رژیم داده میشوند اما پاسخ این بود که « مهم پیش رفتن خط است »….که البته کل موضوع جای بحث جداگانه دارد اما تا آنجا که به این بحث برمیگردد قابل توجه است. در همین مقطع جان انسانها بمثابه موش آزمایشگاهی خطوط استراتژیکی و تاکتیکی! بکار گرفته میشد…
ـ بعد از سال64 و آغاز باصطلاح انقلاب ایدئولوژیک (سرکوب سیستماتیک داخلی) تهدید نهایی آقای رجوی در درون تشکیلات برای جمع آوری حمایت از این جریان این بود که اگر حمایت نکنید « همه چیز را رها میکنم و با مریم به ایران رفته و طی یک عملیات انتحاری خود را به کشتن میدهیم و دفتر مجاهدین را به این ترتیب می بندیم ».
حال نگاه کنید که در واقعیت چه اتفاقی افتاده: علیرغم حمایتی که بسیاری از او بعمل آوردند، امروز ایشان و بانو در گوشه ای امن بسر برده و دیگران را به دم تیغ جلادان رژیم می سپارند. جالب آنکه در انقلاب کذایی ایضا قرار بود طلاق و طلاق کشی فقط مختص رهبر باشد اما همه دیگران طلاق گرفته و ایشان حرمسرا درست کردند!
اینکه در این نوشته هواداران را که همگی هم در خارجه بسر می برند خطاب قرار داده ام آنست که بالاخره امکان دسترسی به فضای بازی را دارند و این نکات حداقل به گوششان خورده اما چرا همچنان عده ای با چنین تناقضاتی به حمایتشان از این جریان ادامه میدهند می تواند دلایل متعددی داشته باشد اما می خواهم به اصلی ترین دلیل اشاره کنم و آن اینست که از بس که حرمت همه چیز در این جریان شکسته شده دیگر هیچ غیرت، همیَت، احساس، عاطفه، پرنسیپ و حد و مرزی باقی نمانده. همه به چشم می بینند که چه کسی باعث و بانی و زمینه ساز این کشتارها می باشد و راه حل مشکل چیست اما همانند انسانهای مسخ شده حرفهای » نازل » شده را تکرار میکنند. مثال دیگری بزنم: هر فرد آشنا با سیاست براحتی می تواند بفهمد که اگر کسی یا جریانی دست در دست فاشیست های آمریکایی نظیر جان بولتون بگذارد معنایش این است که هر جرم و جنایتی را برای خود مباح کرده و تمامی این جنایات را در تشکیلات مورد نظر هم انجام داده… اما کک کسی هم گزیده نمی شود. دریغ از ذره ای شعور و غیرت!
ـ در جریان عملیات فروغ جاویدان ( یا بقول برادر شریف! » دروغ جاویدان » ـ عین عبارت و تحلیل ایشان است) هر سرباز صفری هم می توانست بفهمد که اینکار جز خودزنی و خودکشی نیست همه نظامیان عراقی هم به تاکید اینرا یادآور شدند… اما باز جناب ایشان نیاز به خون و خونریزی داشت… وای بر همه ما که داستان ضحَاک مار بدوش را در دبستان خواندیم و هنوز هم فکر میکنیم که داستانی اساطیری بوده است و نه عبرتی برای چنین روز و روزگاری. تحلیل های آقای رجوی را بخوانید بصراحت میگویند که هدف از آن عملیات بیمه نامه ماندگاری « مجاهدین » بوده حال بجای کلمه مجاهدین که اسم مستعار ایشان است بگذارید جناب ایشان. مگر فراموش کرده ایم که خمینی با اسم اسلام و انقلاب چه میکرد.
ـ بعد از داستان فروغ و پایان جنگ عراق و ایران شرایط بالکل تغییر کرده و زمینه خون و خونریزی از بین رفته بود و جناب ایشان دچار یأس فلسفی و استراتژیک شده بود لذا در هر فرصتی که گیر می آورد شروع به تهدید میکرد که اگر کسی از ما جدا شود سزایش مرگ است. حتما که آنرا شنیده اید که می فرمودند: (در دنیای اوهام کودکانه) اگر پیروز شدیم که میدانیم با جدا شدگان چه کنیم و اگر شکست خوردیم سزای تک به تک آنها مرگ است و این وظیفه انقلابی و تاریخی هر فرد وابسته به جریان ایشان است، می فرمودند که آنها را بکشید و به زندانهای اروپا که مانند هتل های پنج ستاره هستند بروید …. بهر حال ظاهرا که اینکار برایشان عملی نیست لذا هر آنکه نقد و دم دست است را به قربانگاه می فرستد. شاید هم ترس ایشان از این است که اگر کسی را به اروپا برای ترور جداشدگان بفرستد بلافاصله مثل تیم های عملیاتی که بداخل می فرستاد و در فردای دستگیری بریده و پشت تلویزیون رژیم ظاهر میشدند، ایشان هم به خیل مخالفین بپیوندند.
ـ واکنش ایشان به تظاهرات گسترده دانشجویان در سال 1378 این بود: « تک تک این دانشجویان را باید به سینه دیوار گذاشت » بجرم اینکه چرا به ارتش آزادیبخش خیالی ایشان نپیوسته اند. بله درست خوانده اید این از جملات قصار ایشان است که بی شک جز از یک ذهن علیل و بیمار نشأت نمی گیرد. این دیگر خودخواهی و تنگ نظری گروهی نیست، عمق فساد و جنون یک شیفته و حسرت بدل قدرت را نشان میدهد. و البته وای بر من و ما که شنیدیم و دم بر نیاوردیم.
ـ بعد از تهاجم به برجهای دوقلو و در فضای ابهام نیروها، ایشان و بانو جشنی بزرگ براه انداختند و داد سخن دادند. از طرفی ابراز شادمانی از کشتار مردم و از طرفی بیان حسرت بدلی که چرا ما این عملیات را انجام ندادیم. اینرا گفتم که بیشتر با روحیات ایشان آشنا شوید. اما دو سال نگذشته به خدمت اربابان آمریکایی در آمدند. این ها تناقضات روح یک فرد نیست، وجوه متفاوت یک شخصیت منحوس و افسرده است.
ـ بعد از تهاجم آمریکا به عراق با توجه به فضای رعب و تهدیدات ملموس ایجاد شده عزم همه برای ترک عراق جزم بود…. تا آنگاه که عرض « بندگی » ایشان مقبول درگاه « میلیتاریسم جهانخواران » قرار گرفت و قرار شد زیر سایه ایشان به خدمتگذاری ادامه دهند…. شورای حکومتی عراق (اولین نهاد انتخابی عراق) طی حکمی خواستار اخراج ما از عراق شد… در نشستی از قضا با همین خانم زهره قائمی که در جریان اخیر کشته شدند پرسیدیم که بهر حال این حکم قانونی است ما چه خوشمان بیاید یا نه باید که از آن تبعیت کنیم… ایشان با تبختری منبعث از پشتیبانی برادران آمریکایی با به کارگیری کلماتی که شایسته نقل قول نیست شروع به فحاشی به شورای حکومتی کردند و اینکه اینها هیچ غلطی نمی توانند بکنند….روند صدور بیانیه های شورای حکومتی عراق و سپس دولتهای تشکیل شده ادامه پیدا کرد اما زیر چتر حمایتی آمریکاییها خنثی میشد….
در زمان صدام حسین و در طول حدود 20 سالی که این جریان در عراق بسر می برد به درخواست آقای رجوی استقرار افراد تشکیلات بصورت غیر رسمی بود و هیچگاه حالت پناهندگی پیدا نکرد تا دست ایشان برای هر برخوردی با افراد تشکیلاتشان باز باشد و همیشه چماق ورود غیر قانونی بر سرشان علم تا کسی جرأت جدا شدن پیدا نکند (و چه مصیبت ها اعم از شکنجه و زندان و تحویل به رژیم ایران و… که افراد جدا شده نکشیدند). در فردای روزگار به پایان رسیده صدام حسین این چماق بر سر جناب ایشان فرود آمد چرا که هیچ وجه قانونی برای ادامه حضور در عراق نداشتند. اگر به همه شعر و شعارهای این جریان در این رابطه توجه کنید چیزی جز واژه های کلی و محکمه ناپسند مانند داشتن حق آب و گل برای عرضه ندارند.
حدود یکسال بعد از اشغال عراق، « نیروی اشغالگر » بدلیل « پسری خوب و خدمتگذار بودن » طی قراردادی با تک تک افراد و با شرط و شروطهایی ما را بعنوان افراد تحت پوشش کنوانسیون چهارم ژنو برسمیت شناختند و سه راه در پیش پای ما نهادند: ادغام محلی(یعنی پذیرفته شدن از طرف دولت عراق که این دولت همواره آنرا رد کرده است) دوم بازگشت به سرزمین مادری(که حداقل 600 نفر اساسا بدلیل رفتارهای مستبدانه تشکیلاتی این راه حل را پذیرفته و به ایران بازگشتند) و سوم قبول پناهندگی توسط کشور ثالث که اینکار می بایست از طریق سازمان ملل دنبال میشد.
از سال 2004 تا 2011 که اربابان آمریکایی حضور داشتند ایشان تن به این راه حل نداد که اینکار کاملا غیر قانونی و بر خلاف قوانین بین المللی بود. در این فاصله بارها بوسیله افراد مختلف در درون تشکیلات گفته شد که دل بستن به حمایت آمریکا سر انجام ندارد و آنها بعد از استفاده ما را همانند دستمالی مچاله شده به گوشه ای پرتاب خواهند کرد…اما ناخدا را سیاستی دیگر در سر بود. ارگانهای بین المللی هم این نکات را یاد آور میشدند. در تمام این دوران نه تنها آمریکاییها حکم ارباب را داشتند که دم و دستگاه آقای رجوی در پی هر خودشیرینی و پذیرائی بودند تا هر چه بیشتر دل آنها را بدست آورند. حتی در یگان خواهران برای آنها میهمانی ترتیب دادند. النهایه ارتش آمریکا در سال 2011 از عراق خارج و منجمله حفاظت اشرف را به دولت عراق سپردند.
جریان وابسته به آقای رجوی مفصلا یگان ارتش آمریکا مستقر در اشرف را مغزشوئی کرده بودند که افراد جدا شده از آنها که در کمپ تیف بسر می برند بدلیل ضدیتشان با آمریکا و در اعتراض به روابط آنها با آمریکاییها از این جریان جدا شده اند…. بهمین دلیل آنها رفتار بسیار بد و وحشیانه ای با ما در کمپ تیف داشتند و بمدت4 تا 5 سال هم افراد را بدون هیچ دلیلی در بازداشت نگه داشتند و سر انجام بر اثر انواع فشارها در پایان سال 2007 اجازه خروج از کمپ را به افراد دادند.
از چند ماه قبل از آن نمایندگان دولت عراق به کمپ آمده و برای کلیه نفرات لسه پاسه (برگه مسافرت) یکبار مصرف برای کلیه نفرات صادر کردند و بالاخره 200 نفر باقیمانده با سختی زیاد از عراق خارج شده و بصورت قاچاق خود را به کشورهای اروپایی رساندند. منظور اینکه با یک رفتار نسبتا معقول می شد همه موانع خروج را کنار زد و این تنها خواست دولت عراق هم بود.
بعد از خروج ارتش آمریکا از عراق، ارتش عراق بعنوان صاحبان سرزمین خودشان و ایضا بخاطر کنترل کمپ اشرف(بعد از اتمام کنترل آمریکاییها) در اطراف کمپ مستقر شده و هنگام ورود به داخل کمپ برای مستقر شدن در مواضع حفاظتی با مقاومت و ممانعت افراد تشکیلات روبرو می شوند. علیرغم اینکه هیچ انتظاری از ارتش عراق نمی توان داشت (با ارتش شاه پریان که روبرو نبودند) اما بدلایل مختلف بین المللی آنها از حق مسلم خودشان برای کنترل کمپ برای مدتی چشم پوشیدند و افراد کمپ با توجیه مرتب آقای رجوی هر گونه مذاکره را به بن بست میرسانند و زمینه درگیریهای بعدی را فراهم می ساختند. همان کسان که نیروی اشغالگر را تا فیها خالدونشان راه میدادند اینبار به صاحبان کشور (هر که می خواهند باشند بد یا خوب مزدور رژیم یا مستقل، دیکتاتور و خونریز یا …) اجازه استقرار در مواضع نگهبانی را نیز نمی دادند!
به این ترتیب فرمانده کل ارتش آزادیبخش ملی ایران! زمینه در گیری و کشتار چند و چند باره را در خاک عراق و در کمپی به وسعت چند کیلومتر را فراهم نمودند. تا بجای رژیم با ارتش عراق بجنگند و بجای آزاد سازی ایران به چند کیلومتر مربع از خاک عراق بسنده کنند و بجای در افتادن با امپریالیستهای جهانخوار با دولت مفلوک مالکی در افتند.
و در آخرین پرده با استقرار یکصد نفر بعنوان « لشکر فدایی اشرف » گوشت دم توپ را برای سپاه پاسداران رژیم و مزدوران عراقیشان فراهم نمودند. بدلیل طولانی نشدن یادداشت نمی خواهم وارد بهانه های مضحک فروش اجناس و بسیاری نکات دیگر شوم اگر کسی در این زمینه ها ابهامی دارد باز هم توصیه میکنم پیام آقای رجوی را گوش کند که از هر توضیحی بی نیاز میشود.
حال آن دسته از هوادارانی که در چند شهر اعتصاب غذا کرده و یا از ماندن افراد در عراق حمایت میکنند بدانند که در چه مسیری قدم گذاشته و « نقشه مسیرشان » چیست. براستی چرا هنوز حتی در اطلاعیه های صادره تقاضای نیروی کلاه آبی میشود اما کلامی در تاکید از خروج گفته نمیشود. چرا همه شما با حفظ موضع هواداریتان از این جریان، یکصدا خواستار تلاش واقعی برای خروج افراد از عراق نمی شوید!
کلام آخر:
مسعود رجوی نیز بمثابه کوتوله ای در میان تمامی دیکتاتورهای تاریخ بعلت همه کارهایی که انجام داده(که نیاز به نوشتن و توضیح بیشتر دارد) تنها راه را به کشتن دادن افراد وابسته میداند تا سناریوی مظلوم نمایی و قهرمان سازی را پیش برده و از زیر بار پاسخگوئی به این ترتیب فرار نماید و تا جایی که برای خودش امکانپذیر باشد خط فرار، مخفی شدن و راز آلود نمودن حیات خوار و خفیف اش را پی خواهد گرفت. او همیشه نشان داده که مرد به کشتن دادن دیگران و فرار خود می باشد.
6 مهر 92(28 سپتامبر 13)
سعید جمالی (هادی افشار)
منبع:پژواک ایران
دروغ هم استراتژی هم تاکتیک؛ پاسخی به مجاهدین و نمایندهشان
حمید اشتری
آنچه در زير ميخوانيد اسامي ماموران جاني و آدمكشاني است كه در وزارت اطلاعات، دست اندركار كشتار و شكنجه زنان و مردان و جوانان اين مرز و بوم بوده اند:
توضيح : واواک ( وزارت اطلاعات و امنيت كشور ) از اصلي ترين ارگانهاي سركوب و نقض حقوق بشر و دستیار سپاه پاسداران، بخصوص در بیرون از مرزهاي كشوراست، اسم و رسم مقامات اول واواک در ليست ذيل گنجانده شده است:
معاونان و مشاوران:
ابراهیمی – هدایت – معاونت امنیت – از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
احمد زاده ،سید رضا -بخش فرهنگی- از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
احمدی – از معاونین و مشاورین وزارت اطلاعات.
آخوند زاده بسطی کاردار سابق ایران در لندن که از عوامل ترورهای خارج از کشور و از نیروهای امنیتی بود.
آخوند زاده – محمد مهدی معاونت حقوقی و بینالملل وزارت امور خارجه همراهی کننده ترورهای خارجی.
آخوندی – معاون وزارت امور خارجه و مرتبط با گروههای تروریستی اطلاعات در خارج از کشور.
آزاد از معاونین وزارت اطلاعات – باند امنیتی – اطلاعاتی.
اسلامی – رسول – مدیر کل اسیای غربی وزارت امور خارجه – ازاعضای باند ترورهای سیاسی.
اسماعیلی – مدیر کل التقاط. در وزارت اطلاعات.
آشنا – حسام الدین – حجت الاسلام دکتر –سخنگوی شورای عالی امنیت ملی- داماد و رییس دفتر دری نجف آبادی در وزارت اطلاعات.
اکبری – علی – از معاونان وزارت اطلاعات در دوره فلاحیان.
اکبریان – از معاونین و مشاورین وزارت اطلاعات دوران محسنی اژه ای که از سوی احمدی نژاد برکنار گردید.
امامی – سعید – مسئول اداره 13 – جاسوسی – در کشورهای خارج و سوئد.
امیدی – علیرضا – اطلاعات خارجی – از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
امینی – مجید – اطلاعات خارجی – از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
باقریان – از معاونین و مشاورین وزارت اطلاعات دوران محسنی اژه ای که از سوی احمدی نژاد برکنار گردید.
برزگر – محمد – معاونت امنیت – از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
پرورده – مهدی – معروف به مجیدی مدیر کل است در امنیت، دایی مصطفی کاظمی از یاران نزدیک سعید امامی
پور فلاح – از معاونین و مشاورین وزارت اطلاعات دوران محسنی اژه ای که از سوی احمدی نژاد برکنار گردید.
پور قناد – معاون پور محمدی در بخش خارجی و شریک در ترورهای خارجی از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
پور محمدی – مصطفی – معاون وزیر اطلاعات و وزیر کشور و مسئول ترورهای داخل و خارج .- حجت الاسلام.
پور نجاتی – احمد – از صاحب منصبان وزارت اطلاعات – نماینده مجلس – دندانپزشک – معاون ستاد تبلیغات جنگ تاجیک – محمد رضا – معاون وزارت اطلاعات دوران یونسی که بعد از انتخابات دستگیر گردید.
تقوی – از معاونان وزارت اطلاعات و مسئول پرونده شرکت های هرمی.
تقوی – محمد مسئول اداره 14 – ضد جاسوسی در سوئد و خارج از کشور.
توانا مسعود، مدیر کل عملیاتی حوزه اروپای غربی، عضو محفل قتلهای زنجیره ای.
جلالی – حمید -پرسنل معاونت امنيت. اداره کل طرح و بررسی (مسئول سابق کارگزينی امنيت).
جلالی جعفری – رشید – از معاونین وزارت اطلاعات . عضو کمیسیون امنیت مجلس که سالها در وزارت اطلاعات بود.
حبیبی -حاج حبيبالله»معاون فرهنگی وزیر اطلاعات دوران محسنی اژه ای که توسط احمدی نژاد برکنار گردید- عامل مصاحبه های تلویزیونی.
حجت – معاونت امنیت – از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
حقانی پرسنل معاونت اطلاعات مردمی و مدیرکل پشتیبانی عملیاتی آن معاونت. عضو باند ترور و اطلاعات.
خراسانی (شورای هماهنگی اطلاعات- از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
خزاعی معاون ضد جاسوسی وزارت اطلاعات که با حبیب الله نامه نوشتند و برکنار شد.
خوشکوش – اکبر – نام مستعار اکبر اکبری – مشاور عملیاتی وزیر اطلاعات فلاحیان – از عوامل ترورهای داخل و خارج.
دیانت – رضا مسئول اداره 15- اداره جمع اوری اطلاعات در کشورهای اروپایی.
راستگو – از معاونین و مشاورین وزارت اطلاعات.
راشد – محسن از مدیران رده بالای وزارت اطلاعات.
ربیعی،علی، نام مستعار عباد – رییس اطلاعات آذربایجان – معاون وزیر اطلاعات دوران خاتمی که عده ای را در تابوت به قتل رساند – اصلاح طلب شده است.
رسولی – حمید پرسنل امنیت و مدیر کل پشتیبانی عملیاتی آن معاونت-عضو باند ترور و اطلاعات .- از دوستان حسین شریعتمداری در قتل های زنجیره ای.
روشن – مهدی – مسعود ٬ مدیر کل عملیات استان تهران عامل قتل پروانه اسکندری.
رهبر –هاشم – معاون وزارت اطلاعات – رییس دانشگاه تهران.
سرمدی – حمید – از معاونان وزارت اطلاعات – سفیر اسبق در پاکستان و گروه سه نفره بررسی قتلهای زنجیره ای
سعیدی- ضد جاسوسی – از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
سلیمی – محمد رضا – با نام مستعار صمیمی مدیر کل سابق طرح و برنامه معاونت امنیت و مدیر کل جدید در معاونت حفاظت.
سليمي نمين – عباس – از مدیران وزارت اطلاعات و مدیر مسئول نشریه تهران تایمز و…
سنایی – معاونت حفاظت – از مدیران ستادی وزارت اطلاعات –
شریف زاده، محمد، معروف به محمدی،از دادستانی اوین در دهه شصت – مسئول بند 209 – مدیر کل امنیت داخلی وزارت دوران یونسی.
شریعتمداری – حسین – نام مستعار حسین معصومی عضو معاونت بررسی و رسانه ای وزارت اطلاعات – عضو دفتر سیاسی سپاه پاسداران.
شریعتمداری – محمد – وزیر اسبق بازرگانی – معاون وزیر اطلاعات و عضو گروه راهبردی رهبری.
شفیعی – محمد – معاونت مردمی وزارت اطلاعات در دوره دری نجف آبادی و یونسی عضو باند ترورهای داخلی و خارجی و معاونت دانشجویی وزارتخانه.
شهشهانی- مدیر کل ضد جاسوسی عراق.
شیدایی – از معاونین و مشاورین وزارت اطلاعات دوران محسنی اژه ای که از سوی احمدی نژاد برکنار گردید.
صابری – رضا – معاونت عملیات ویژه- از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
صادقی – بخش گذرنامه و مرزی – از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
صالح مدیر کل اطلاع رسانی وزارت اطلاعات.
صالحی منش – شیخ محمد – اطلاعات خارجی.
صداقت – محمد(مدير کل چپ وزارت اطلاعات – از نیروهای اطلاعات و امنیت و حامی قتل نویسندگان.
طاهریان،بهمن، حاج حبیب، از مسئولین اطلاعات آذربایجان غربی و تهران و بعدها سفیر ایران در کشورهای افریقایی.
طائب – حسین – حجت الاسلام(مسئول اسبق سپاه قم و خراسان، معاون ضد جاسوسی اسبق وزارت اطلاعات فلاحیان – معاون اطلاعات سپاه.
ظهوری – کمال – معاونت عملیات ویژه- از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
عارفیان – معاونت فنی – از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
عالیخانی – مهرداد – با نام مستعار صادق مهدوی معاون عملیات و از عوامل قتل های سیاسی – برادر همسر خسرو براتی.
عبودی – بخش گذرنامه و مرزی – از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
علوی – مجید – اطلاعات خارجی – از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
علوی – هاشم -قائم مقام وزارت اطلاعات وی بعد از سعید امامی جانشین او شد و در دوران حذف محسنی اژه ای قائم مقام احمدی نژاد گردید.
فلاح – از معاونین و مشاورین وزارت اطلاعات دوران محسنی اژه ای که برکنار گردید.
فلاحیان – ابراهیم (معاونت اقتصادی- از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
فلاحیان – حسین -برادر علی فلاحیان از معاونین سابق وزارت.
فلاحیان – قاسم (دفتر دار وزارتی)- از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
فیروزآبادی – از معاونین و مشاورین وزارت اطلاعات دوران محسنی اژه ای که برکنار گردید.
قنبری تهرانی – خسرو – از مدیران اطلاعات در دهه شصت
کاظمی – مصطفی – معروف به موسوی معاون امنیت دوران دری نجف آبادی و از عوامل قتل های سیاسی خواهر زاده مهدی پرورده.
کامیار – مدیر پدیده های التقاط. عضو باند ترورهای داخلی و خارجی.
کریمی (اطلاعات مردمی – از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
کریمی – مدیر کل دفتر وزارت اطلاعات دوره محسنی اژه ای.
کلانتری از معاونان اطلاعات مستقر در نیروی انتظامی، سردار سپاه.
لاهوتی – کاظم – با نام مستعار احمد کارگر مدیر کل عملیاتی حوزه اروپای مرکزی عضو باند ترورهای داخلی و خارجی.
محسنی – احمد – ضد جاسوسی – از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
محسنی – محمد – از مدیران کل وزارت اطلاعات.
محمدی – حسن – مدير کل وزارت اطلاعات در زمان فلاحيان.
محمدی گلپایگانی،غلامحسین ، با نام علوی -رییس حفاظت بیت رهبری ، از حکام شرع، معاون وزارت اطلاعات.
معصومی – علی – شوهر خواهر علی فلاحیان از بخش اقتصادی وزارت.
معین – رییس حفاظت اطلاعات وزارت اطلاعات دوران محسنی اژه ای که برکنار گردید.
منصوری زاده نام مستعار کریمی – معاون پارلمانی وزارت اطلاعات
موسی خانی – از مدیران وزارت اطلاعات.
مهدوی – جواد – اطلاعات خارجی – از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
میرابوطالبی – مهدی – سفیر ایران در فرانسه وابسته اطلاعات.
میردامادی – محسن – عضو واحد امنیت معاونت اطلاعات و تحقیقات سپاه پاسداران در دهه شصت
میرزایی – معاونت پشتیبانی – از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
ناصح – اطلاعات خارجی – از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
ناصریان – هاشم – از نیروهای رده بالای وزارت اطلاعات.
نریمان – محسن – از نیروهای وزارت اطلاعات- مدیر کل.
نیاز – مدیر کل اطلاعات استان مازندران.
وحیدی – احمد – وزیر دفاع فعلی از عوامل دخیل در ترورهای خارج از کشور.
هدایت – اطلاعات خارجی – از مدیران ستادی وزارت اطلاعات
چرا و به چه دلیل…؟
مهدی برزین
چه درد آور است برایم ندیدن دوستانی که دوستشان میدارم و دیگر نمیتوانم هر از چند گاهی دوباره ببینمشان .
قلب و روح
من با شما دوستان وفرزندان مجاهد تا زمانی که بر سر ارمانهایتان هستید , بوده و خواهد بود. این نوشتار را
بدین دلیل
نوشتم که امروز مجید عزیز بمن زنگ زد و نشست 5 اکتبر در ……. اطلاع داد و من با قلبی اکنده از اندوه
نتوانستم و این
قدرت کلام را نداشتم به او نه بگویم و دلش را بدرد اورم . رضا جان /علیرضا/محمد علی/ حمید/جواد/ حسین/
فریده/علی/
مهدی/ محسن و ………….. همیشه بیادتان خواهم بود.
================================================
ما ایرانی ها , از دشمن خلق که بگذریم و به طیف « اپوزیسیون » بنگریم , در میابیم که کارمان زار است و در چه
بلبشوئی
دست و پا میزنیم و آدمکشان اسلامی را رها کرده , چنگ در گوشت و پوست یکدیگر کرده و همدیگر را میدریم. خائن و
مزدور در تمام دنیا و در تمام جنبشهای ازادیبخش وجود دارند , ولی من نمیدانم که چرا در نزد ما اینقدر از این
« خائنین » زیاد
هستند!؟ رفیق مبارزی را سالیان دراز در کنار خود داریم و همراهش بر علیه آدمکشان اسلامی و خوانخواران
امپریالیسم
« هزاران » بار تظاهرات کرده ایم و دست در دست هم از این کشور به آن کشور با فریادهای تظلم خواهی خود
در جلوی لانه
های جاسوسی اسلامیان حرامزاده مسلط بر میهنمان شعار داده ایم و بزندان افتاده ایم , ولی بیکباره وقتی
همین دوست
و رفیق دهان باز میکند و به ما و یا سازمان ما از سر دوستی انتقادی میکند و یا سخنی خلاف ما بزبان میاورد ,
گویا زمین
به آسمان رفته و آسمان بر زمین خورده و نوشادری در ماتحت ما کرده اند , سیل دشنام و افترا را نثارش
میکنیم که به
دشمنان خلق هم نکرده ایم و انگار نه انگار که تا ان لحظه دست در دست ما داشته و هنوز هم دارد, هرچه به
فکر و
دهانمان میرسد به او میچسبانیم که ای فلان فلان شده مزدور این چه وقت انتقاد است که تو میکنی و آنهم در
چنین
موقعیت حساس که گویا ما در جنگ با جانیان دربار ولایت و آدمکشانشان در 35 سال موقعیت غیر حساس
داشته ایم که
اکنون حساس شده. اتفاقا » همین حرفها را هم زمانی همان کسانی میزدند که امروزه خود در دامان جانیان
دربار ولایت به
مزدوری مشغولند و انگار نه انگار در گذشته کدام طرف قرار داشته و امروزه در کجا هستند( بهمن راستگو /
مزدوران در درون
سازمان نجات و….. !بیچارگی و ذلت ما در انجا نمایان میشود و عمق فاجعه را نمایان میکند که همین بریدگان
دیروز که
بدامان سید علی و آدمکشانش پناه برده بود , مجددا » بصفوف ما « میپیوندند » و چه بسا بیشتر از گذشته مورد
محبت قرار
میگیرند که گویا ابدا » خیانتی از انها سر نزده و از همه بالاتر اینکه , سایتهای اینترنتی خود را هم در اختیارشان
قرار میدهیم
تا به منتقدین ما هرچه تهمت و ناروای لایق خودشان را به منتقدین امروز ما بگویند و بقول معروف دانسته و
« ندانسته »
تریبون خود را بدست مزدوران رژیم میدهیم تا هرچه دل تنگشان و دشمنی با مبارزان را در دل دارند بگویند.
یکی
از همین
مزدوران , علیرضا یعقوبی مجاهد سابق /مزدور رژیم و شاگرد سعید امامی / مجاهد اللهی و اشرفی فعلی
میباشد. این
مزدور وزارت امنیت آخوندهای آدمکش اکنون کارش شده اهانت به مبارزان و زهراخانم دوستان مجاهد ما . برای
من جای
بسی تاسف است که این مزدور بیوطن و شارلاتان در کنار دوستان مجاهد مبارز ما حضور فعال دارد و انگار نه
انگار این فرد
چه گذشته ای را داشته . یادم نمیرود که یک سال قبل زمانی که این فرد را در واشنگتن در تظاهرات در جلوی
کاخ سفید
دیدم , که با خرج سازمان مجاهدین به آنجا اورده شده بود و من تا انموقع نمیدانستم که غیبت چندین ساله
اش به چه
دلیلی بوده , با او گپ میزدم و خوشحال از اینکه باز پس از سالیان دراز او را دیده ام . این مزدور بمن نگفت که
بدامان سعید
امامی برای مزدوری رفته بوده مدتها در ایران ! همینطور که گرم سخن بودیم و از گذشته های دور سخن
میگفتیم , یکی از
دوستان و مسئولین مجاهدین در آمریکا مرا بکناری کشاند و گفت جریان از چه قرار است و بمن یاد اوری کرد
نبایدبه این فرد
اعتماد کرد. تازه گوشی دستم امد و دیگر با او سخنی نگفتم و در تعجب بودم که این مزدور برای چی در صف
ما است و
هاج و واج از این عمل دوستان مجاهد که چرا او را دوباره بدرون صفوف خود راه داده اند و چرا مانند بریدگان
دیگر
او را افشا
نمیکنند . با این خیال از واشنگتن برگشتیم . متاسفانه و صد افسوس امروزه میبینم که این مزدور جنایتکار نتنها
هنوز در
روی چشمان دوستان مجاهد جا خوش کرده , بسا بالاتر تمام سایتهای مجاهدین را هم برای لجن پراکنی به
منتقدین مبارز
این سازمان در اختیار دارد . تاسف من از اینست که این دوستان بکدامین راه قدم برمیدارند. و ایا میدانند که چه
ضربه ای
بخود و خون پاک مجاهدانی که تا کنون بر زمین ریخته شده است وارد میاید ؟ من در اینجا بشخصه و با
هیچگونه
رودروایستی اعلام میکنم که ابدا » حاضر نیستم در کنار مزدورانی مانند علیرضا یعقوبی , در مبارزات و
اکسیونهای دوستان
مجاهد که بر علیه آدمکشان اسلامی دربار ولایت سید علی جنایتکار و مزدورانش باشند شرکت کنم و این
برای
من که
تمامی مجاهدین واقعی را دوست داشته و دارم بسی درد اور است. مهدی برزین / آلمان 27/9/2013
منبع:فیس بوک